دسترسی سریع
بیشتر معامله گران در بازارهای مالی میزان ریسک در معاملات خود را بر اساس نتایجی که در چند معامله اخیر خود به دست آورده اند تعیین میکنند. اما در مورد معامله گران موفق شرایط اینگونه نیست. آنها برای تعیین میزان ریسک خود در معامله نه تحت تاثیر شادی ناشی از سود به دست آمده در معاملات آخرشان و نه غمگین از ضررهای اخیر، میزان ریسک معاملات خود را تعیین میکنند. حال نکته مهم اینجا است که این شکاف بین این دسته از معامله گران و معامله گران متوسط و عادی به قدری عمیق است که خیلی از افراد گمان میکنند که معامله گران موفق به نوعی با این ویژگی زاده شده اند نه این که در واقعیت آن را کسب کرده باشند. در صورتیکه اینطور نیست و هیچکس به طور مادرزادی این ویژگی را ندارد. تنها با تغییر در ساختار فکری و ذهنی خود است که میتوانید بر “جریان لحظه اکنون” متمرکز شوید. معاملهگران موفق در حقیقت فقط رفتار بازار را میشناسند.
اصل عدم قطعیت
این اصل میگوید که اگر بتوانیم ذهن و افکار و احساسات خود را درست کنترل کنیم و با ماهیت بازار یکی شویم و خود را جزئی متفاوت از آن ندانیم، میتوانیم وارد حالتی به نام “زون” شویم که در آن حالت بهترین نتایج را میتوانیم از معاملات خود به دست بیاوریم. در این حالت ذهن ما خالی از توقعات نابجا به معامله گری میپردازد و بجای اینکه درگیر احساسات و حالاتی شود که موجب صدمه روحی و روانی به انسان میشود، خود را در اختیار بازار قرار میدهد تا از موقعیت هایی که بوجود میآید استفاده کند. خود را در اختیار بازار قراردادن یعنی بتوانیم اطلاعات بازار را در همان زمان که رخ میدهد تفسیر کنیم نه اینکه آنها را با توجه به نتایجی که قبلا گرفتهایم بسنجیم.
ماهیت ذهن در معامله گری
ذهن ما قادر به درک تمام فرصت هایی که برایش پیش می اید نیست. شرایطی گاها در معاملات ایجاد میشود که ما نمیتوانیم قبول کنیم که امکان حرکت بازار در خلاف پیشبینی ما هم وجود دارد. وقتی با ترس وارد یک معامله میشویم همین ترس از اشتباه باعث میشود که ارزشی بیش از اندازه برای یک سری از اطلاعات که پیشبینی ما آنها را تایید میکند، قائل شویم.
یک بازار دارای روند به آسانی قابل تشخیص است. اما اگر با ترس وارد معامله شویم این روند برای ما نامرئی میشود چرا که فقط روندی را میبینیم که در جهت پیشبینی مان باشد. علاوه براین سایر موقعیت ها نیز به دلیل عدم تمرکز و دانش کافی در تحلیل بازار از دست میروند. اطلاعاتی که شما بوسیله آن بازار را تحلیل میکنید به دو دسته شناخته شده و ناشناخته تقسیم میشوند. برای مثال چارچوبی در ذهن خود دارید که به شما اجازه میدهد با یک سری از متغیرها خرید یا فروش در بازار را تعیین کنید این در واقع همان استراتژی فکری شماست.
حالت “زون” ZONE
در بازار اطلاعات و چیزهایی هستند که شما نمیدانید. شما نتایج تک تک معامله هایتان را نمیدانید ولی میدانید که با داشتن لبه معاملاتی مخصوص به خود ( استراتژی معاملاتی خود) در نهایت میتوانید نتیجه خوبی بگیرد حتی اگر در عده ای از معاملات خود شکست بخورید.
شما باید ذهن خود را از کشمکشهای درونی که مانع دریافت کامل اطلاعات بازار میشوند، رها کنید. با این کار نه تنها میتوانید اطلاعاتی از بازار دریافت کنید که نمیدانستید بلکه در طی این فرآیند ذهن شما آنقدر قوی میشود که وارد حالتی به نام “زون” میشوید. زون یک فضای ذهنی است گه در آن نه تنها ذهن جمع را میخوانید بلکه در هماهنگی کامل با آن هستید. در این حالت احساس شما از روند پیش روی بازار جدای از احساس افراد تصمیم گیرنده و حاضر در بازار نیست. این موضوع اندکی عجیب به نظر میرسد برای درک بهتر آن قطعا دیدین که دسته ای از پرندگان یا ماهیها به صورت گروهی چطور همزمان با هم تغییر جهت میدهند آنها چگونه برای انجام اینکار منظم با هم ارتباط برقرار میکنند! برای انسان ها هم قطعا همچین چیزی وجود دارد یعنی اطلاعات از ذهن و درون کسانیکه ما با آنها پیوند داریم به ضمیر ما روانه میشود.
معامله گرانی که بتوانند آگاهی و شعور جمعی را تجربه کنند میتوانند جهت بازار را پیش بینی کنند. برای اینکه ذهن خود را به گونه ای تربیت کنید که اینجور با بازار هماهنگ شود با دو مسئله یا مشکل مهم روبرو هستید. که در ادامه خدمتتان توضیح میدهیم.
دو مسئلهای مهم برای تربیت ذهن هماهنگ با بازار
اولین مورد این است که شما باید یاد بگیرید که ذهن خود را بر جریان لحظه اکنون متمرکز کنید. برای اینکار باید ذهن خود را در اختیار بازار قرار دهید . مورد دیگر این است که شما باید دو قسمت مختلف مغز خود را تربیت کنید تا در اختیار شما کار کنند. منظور ما بیشتر قسمت منطقی مغز است. سمت چپ مغز مربوط به امور منطقی و بر پایه اطلاعات و تجربیات قبلی ما است. سمت راست مغز که نقش تفکر خلاق را بر عهده دارد قادر به دریافت الهامات، شهود و مسائلی است که به هیچ عنوان با بخش منطقی مغز(سمت چپ) قابل تفسیر و توجیه نیست. چون این امور ماهیت خلاقانه دارند و چیزهایی هستند که ما قبلا آنها را قبلا تجربه نکرده ایم. خلاقیت چیزهایی به وجود میآورد که قبلا وجود نداشتهاند پس نبرد سختی بین این دو قسمت وجود دارد و تقریبا در بیشتر مواقع بخش منطقی مغز پیروز میشود، مگر اینکه گامهایی برای پذیرش اطلاعات خلاقانه و اعتماد به آن برداریم. بدون داشتن این آگاهی که تا الان کسب کردین مشکل است که بتوان بر اساس احساس یا شهود درونی عمل کرد. در نهایت میخام بهتون بگم که اگر یاد نگیریم که چطور ذهن منطقی رو کنترل کنیم و بهش اجازه بدیم که اطلاعات خلاقانه و نو رو رد بکنه، اینا باعث میشه در زمان عمل به اون عقیده یا ایده خلاقانه دچار مشکل شویم زیرا مطابق با دانسته های ذهن منطقی ما نیستند و در نهایت اینکار ما را از حالت “زون” و هر تفکر خلاق دیگه دور میکند. این مقاله کمی پیچیده است و نیازمند این است چندین مرتبه آن را مطالعه کنید. البته برای کسب سود از طریق تکنیکهای روانشناسی و شناخت حرکت های رفتاری بازار میتوانید از “دوره کسب درآمد از تابلوخوانی و روانشناسی رفتار بازار ” نیز استفاده بفرمایید.
تهیه شده در اول بورس