دسترسی سریع
برای موثر عمل کردن در بازارهای مالی و معامله گری نیاز به مرزها و قوانینی داریم که رفتار ما را هدایت بکند. حقیقتی که در معاملهگری وجود دارد این است که در آن پتانسیل عظیمی برای ضرر کردن وجود دارد، ضررهایی که خیلی بیشتر از حد تصور ماست. بسیاری از معاملات ریسک بالایی را در خود به صورت نهفته دارند که ما از آنها بی اطلاع هستیم. برای پیشگیری از قرار گرفتن در معرض چالش ها و مشکلات لازم است که یک ساختار درونی به صورت انضباط ویژه فکری و دیدگاهی خاص داشته باشیم که رفتار ما را هدایت کند تا همیشه در بهترین حالت عمل کنیم. این ساختار باید درون همه ما وجود داشته باشد، زیرا بر خلاف جامعه بازار آن را فراهم نمیکند. بازار دارای ساختاری از الگوهای رفتاری است که بیان میکند چه موقعیت هایی برای خرید و فروش موجود است. به عبارت دیگر برای کنترل رفتار ما هیچ قانونی وجود ندارد. حتی هیچ شروع، میانه یا انتهایی نیز وجود ندارد.
مقایسه کار در بازار با کار در جامعه
بازار دارای مفاهیم روانشناختی ژرفی میباشد. بازار جریانی در یک حرکت دائمی میباشد. آغاز و پایانی ندارد و صبر هم نمیکند. حتی وقتی بازار بسته میشود باز هم قیمتها در حرکتند. هیچ دلیلی وجود ندارد که قیمت ها از جایی باز شوند که قبلا بسته بودند. هیچ یکی از کارهایی که در جامعه انجام میدهیم ما را برای عملکرد موثر در چنین موقعیتهای بی حد و مرزی آماده نمیکند. حتی در قمار نیز ساختارهای درونی وجود دارد که آن را از معاملهگری متمایز میکند و خطر آن نیز خیلی کمتر از خطر معاملهگری است. در معاملهگری هیچکس به غیر از خود ما در ابتدا مجبورمان نمیکند که میزان ریسک را تعیین کنیم. در حقیقت وارد محیط بی و حد و مرزی میشویم که تقریبا هر اتفاقی در هر لحظه میتواند رخ بدهد و تنها معامله گران برتر هستند که از ابتدا میزان ریسک معلومی دارند. برای سایرین تعیین میزان ریسک به معنی امکان ضرر در معامله است. معاملهگران ناموفق تقریبا از پذیرش این واقعیت اجتناب می کنند و هر چقدر هم یک موقعیت خوب باشد در نهایت آن را با ضرر تمام میکنند.
عدم حضور یک ساختار خارجی معین باعث میشود که این دسته از معاملهگران را وادار به رعایت اصول بکند، آنها با توجیهات و استدلالهای منحرف و در نتیجه بدون در نظر گرفتن امکان شکست وارد معامله شده و میزان ریسک خود را به صورت غیرمعقول و بدون اصولی تعیین میکنند.
چالش شرط بندی در مقایسه با معاملهگری
هر بازی شرط بندی ابتدا، میانه و انتها دارد و بر پایه توالی رخدادهایی است که نتیجه نهایی را تعیین میکند. وقتی شما وارد بازی میشوید نمیتوانید از آن کنار بکشید و باید تا اتمام دوره در آن حضور داشته باشید. اما این امر در مورد معاملهگری صدق نمیکند. قیمتها در حرکتند. هیچ چیز آغاز نمیشود مگر شما آن را آغاز کنید و تا اندازهای که مایل هستید ادامه مییابد و وقتی تصمیم به خروج از معامله میگیرید پایان مییابد. صرفنظر از اینکه چه طرح و برنامهایی دارید فاکتورهای روانشناختی متعددی وجود دارند که وارد بازی شده و باعث میشوند حواس شما پرت شود، یا اینکه فکر خود را تغییر بدهید یا بترسید و یا بیش از حد مطمئن باشید. این فاکتورها باعث میشوند رفتاری نامنظم و غیر قابل پیشبینی و غیر عمدی داشته باشید. وقتی در حال ضرر هستید نمیتوانید بدون اتخاذ تصمیمی هوشمندانه از این روند جلوگیری کنید. پایان یک بازی آغاز یک بازی دیگر است و شما با پول بیشتری وارد بازی میشوید.
معامله گری یا بازی؟
معاملهگری بر خلاف بازی است. بازار شما را از معامله بیرون نمی اندازد و اگر خودتان یک ساختار ذهنی مناسب و بر پایه رویکردی مناسب نداشته باشید، تبدیل به یک بازنده منفعل می شوید. یعنی وقتی در حال ضرر هستید درنگ میکنید تا بازار تمام دارایی تان را از شما بگیرد.
یکی از تناقضات بیشمار بازار این است که هر لحظه از آن برای شما هم موهبت است و هم مصیبت. موهبت است زیرا شاید برای اولین باز در زندگی است که کنترل تمام کارهای خود را بر عهده دارید. مصیبت است چون هیچ قانون و حد و مرزی برای هدایت و ساختاربندی رفتار شما در مقابل بازار وجود ندارد. ویژگی های نامحدود بازار ما را موظف میکند برای کسب موفقیت های مستمر در بازار با درجات بالایی از اعتماد به نفس و مهار خویشتن عمل کنیم. ساختاری که نیاز داریم تا رفتار خود را با آن کنترل کنیم باید از ذهن ما و از یک تمایل درونی سرچشمه گرفته باشد و تبدیل به یک عمل هوشمندانه بشود و این جایی است که مشکلات دیگر آغاز میشود. ( این مقاله دو قسمت دارد)
منبع: سایت اول بورس