چالش ها و موانع اصلی در بازارهای مالی (بخش دو)

چالش ها و موانع اصلی در بازارهای مالی

در ادامه مقاله قبلی در این مقاله مستقیما به چالش‌ها و موانع اصلی در بازارهای مالی می‌پردازیم. قبل از این مقاله پیشنهاد میکنیم مقاله قبلی را حتما مطالعه بفرمایید.

 

مشکل 1: مقاومت در برابر ایجاد قوانین

در بازارهای مالی تقریبا کسی وجود ندارد که معامله‌گری کرده باشد ولی در مقابل ایجاد قوانین مقاومت نکرده باشد. ما معامله‌گران از طرفی معتقدیم که قوانین باید وجود داشته باشند و از طرف دیگر در مقابل ایجاد قوانین مقاومت می‌کنیم. به زبان ساده تر آن جایی که رعایت قوانین به ما زور می آورد و بر خلاف میل ما است سخت می‌شود. این مقاومت که گاهی بسیار شدید است یک منشا منطقی دارد. عوامل موثر در تشکیل ساختار ذهنی ما نتیجه ارتباطات اجتماعی ما و نیز انتخاب دیگران است. به عبارت دیگر این ساختار در ذهن ما تزریق شده است نه اینکه از ذهن ما سرچشمه گرفته باشد. تفاوتی که در اینجا وجود دارد این است که خیلی از انگیزه‌های درونی ما برای حرکت، ابراز وجود و یادگیری در مورد طبیعت وجودیمان از طریق تجربه مستقیم سرکوب شده اند. خیلی از این انگیزه‌های سرکوب شده هرگز پاسخ داده نشده اند و به صورت نوعی سردرگمی، عصبانیت، ناامیدی، گناه و یا حتی کینه در ما وجود دارند. جمع این گونه احساسات باعث می‌شود که در مقابل هر چه که فکر می‌کنیم آزادی ما را محدود می‌کند و نمی‌گذارد خودمان باشیم، مقاومت می‌کنیم.

نیاز به وجود قوانین برای همه ما بسیار منطقی است ولی داشتن انگیزه لازم برای پیروی و اجرای این قوانین در طی عمری که سعی در فرار از آنها داشتیم، مشکل است. بسیار سخت است که روی سرشت طبیعی خود پا بگذاریم و از قوانین ساختار یافته پیروی کنیم.

مقاومت در برابر ایجاد قوانین

 

مشکل 2 : ناتوانی در قبول مسئولیت

معامله‌گری یک انتخاب شخصی آزادنه است که نتیجه آن فورا مشخص می‌شود. به خاطر داشته باشید تا زمانی که تصمیم به چیزی نگرفته باشیم  اتفاقی نمی‌افتد. یک معامله هر چقدر ما بخواهیم ادامه می‌یابد و زمانی که تصمیم به خروج از آن می‌گیریم، پایان می‌یابد. آغاز، میانه و پایان کار همگی نتیجه تفسیر ما از اطلاعات و در نتیجه نحوه عملکردمان بر اساس این تفاسیر است. معامله‌گرانی که نمی‌توانند مسئولیت نتایج حاصل از تفسیرها و اعمال خود را بپذیرند، دچار مساله غامضی می‌شوند. چگونه ممکن است فردی در یک فعالیت کاملا آزادانه شرکت کند و در عین حال از قبول مسئولیت نتایجی که بر خلاف انتظارش بوده، سرباز زند؟

مطالب مهم دیگر
چگونه با حد ضرر مصون بمانیم؟

برای کسب نتایج مستمر از بازار باید با این فرض اولیه شروع کنید که مهم نیست نتیجه چه باشد، مهم این است که مسئولیت تمام نتایج ممکن را بپذیرید. این درجه‌ ای از مسئولیت پذیری است که افراد اندکی پیش از شروع به معامله‌گری آن را قبول می‌کنند و بهترین راه برای اجتناب از قبول مسئولیت این است که به اهداف و نتایج تصادفی بسنده کنیم، که البته به نظر من با معامله کردن بدون برنامه فرقی ندارد. تصادفی عمل کردن در واقع آزادی بدون ساختار و گریز از قبول مسئولیت است. رازی که در اینجا وجود دارد این است که تعداد متغیرهای بازار آن قدر زیاد است که چه نتیجه معامله بر طبق پیشبینی ما پیش برود و چه بر خلاف تحلیل ما باشد، می‌توان هر نتیجه‌ای را با دسته‌ای از متغیرها توجیه کرد. الگوهای رفتاری یکسانی در بازار بارها و بارها اتفاق می‌افتد. با وجود اینکه نتایج یک الگوی منفرد تصادفی است اما نتایج جمعی از الگوها ثابت است.

 

ناتوانی در قبول مسئولیت

مشکل3 : اعتیاد به سودهای تصادفی

مطالعات زیادی بر روی تاثیرات روانشناختی دادن پاداش به صورت تصادفی به روی میمون انجام شده است. برای مثال اگر شما به یک میمون بیاموزید که در قبال انجام یک کار به خصوص پاداش دریافت می‌کند، می‌بینید که همیشه این کار را انجام می‌دهد. حال اگر شما دادن جایزه را برای مدتی متوقف کنید، می‌بینید که او دیگر این کار را انجام نمی‌دهد.  چرا که آموخته است انرژی خود را بیهوده و در قبال کاری که به او پاداشی تعلق نمی‌گیرد، هدر ندهد. به هر حال وقتی به صورت تصادفی شروع به دادن پاداش به میمون بکنید خواهید دید که میمون به شیوه متفاوتی عمل می‌کند. چون شک اون باعث می‌شود که این کار را انجام دهد.

وقتی پاداشی تصادفی باشد نمی‌توانیم بفهمیم که چه موقع دوباره این حس را تجربه می‌کنیم، اما صرف وقت و انرژی به امید تجربه دوباره این حس، مشکل نیست. اعتیاد به نتایج تصادفی برای معامله‌گران بسیار سخت است زیرا مانع دیگری برای رسیدن به ساختار ذهنی لازم برای گرفتن سود مستمر در بازار است.

مطالب مهم دیگر
چه افرادی برای بازارهای مالی مناسب هستند؟

اعتیاد به سودهای تصادفی

مشکل 4: کنترل خارجی در مقابل کنترل داخلی

ما برای زندگی در یک محیط اجتماعی تربیت شده ایم. یعنی اینکه باید استراتژی های ذهنی معینی برای پاسخ به نیازهای خود داشته باشیم و خواسته‌ها و آرزوهای ما به گونه‌ای‌ در تعامل با جامعه قرار داشته باشد. ما نه تنها برای تامین نیازهای خود به یکدیگر اتکا داریم، بلکه خواست ها و آرزوهایی داریم که نمی‌توانند تنها به وسیله خودمان برآورده شوند، بنابراین شیوه‌هایی برای کنترل اجتماع و برای اطمینان از اینکه دیگران مطابق میل ما رفتار کنند، می‌آموزیم. شاید بازار شبیه به یک فعالیت اجتماعی به نظر برسد زیرا عناصر تشکیل دهنده آن مردم هستند، ولی در واقعیت این طور نیست. اگر در جامعه مدرن امروزی آموخته‌ایم که برای تامین نیازها به یکدیگر وابسته باشیم، محیط نیمه مدرن ‌بازار به صورت یک سرزمین وحشی است که هر مرد و زنی در آن تنهاست. یعنی نه تنها نمی‌توانیم برای تامین نیازهایمان به بازار وابسته باشیم بلکه کنترل رفتارهای بازار بسیار مشکل و در واقع غیر ممکن است. اگر آموخته ایم که برای برآورده کردن خواست ها و آرزوهایمان محیط بیرونی خود را دستکاری و کنترل کنیم در بازار، خود را در محیطی ناشناخته می‌بینیم که به ما اهمیت نمی‌دهد و یا پاسخگو نیست، مثل این است که با قایقی بی پارو در یک اقیانوس رها شده باشیم.

یکی از دلایل اصلی شکست افراد موفق اجتماع در بازار این است که موفقیت آنها در جامعه به قابلیت آنها در کنترل و دستکاری محیط بیرونی برمی‌گردد و در واقع آنها محیط را وادار به پاسخگویی می‌کنند. در انتها مشکل اینجاست که در مورد بازار هیچ یک از شیوه هایی که با آنها محیط بیرونی را با محیط درونی خود تطبیق می‌دهیم کارایی ندارند، زیرا بازار قابل دستکاری نیست. ما می‌توانیم تعابیر و تفاسیر خود را از اطلاعات بازار کنترل کنیم. یعنی به جای اینکه بازار را کنترل کنیم که مطابق میل ما باشد، باید خود را کنترل کنیم. پس می‌توانیم اطلاعات را از بهترین دیدگاه ممکن دریافت کرده و محیط ذهنی خود را ساختار بندی کنیم. تنها در این صورت همیشه در بهترین حالت عمل خواهیم کرد.

 

کنترل خارجی در مقابل کنترل داخلی

منبع : اول بورس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *