دسترسی سریع
مفهوم پذیرش و یادگیری دو مقوله بسیار مهم در بازارهای مالی است که عمده افراد درک درستی از مفهوم این دو ندارند.
پذیرش و یادگیری
باید مراقب باشیم که فرایند ذخیره اطلاعات را با فرایند یادگیری اشتباه نگیریم. یادگیری و آگاه بودن از آنچه میتوان آموخت، تنها تابعی از توانایی ذخیره سازی نیست، زیرا اگر این گونه بود همه چیز دان بودیم. در صورتیکه در خیلی از مواقع این گونه نیست و موقعیتها و اطلاعات گنگ و مبهمی را در اطراف خود میبینیم.
عامل بازدارنده در پذیرش و یادگیری
پاسخ این سوال ریشه در این موضوع دارد که خاطرات، تمایزات و عقاید ما به شکل انرژی هستند. هر چیزی به صورت انرژی باشد میتواند نیروی بر ما اعمال کند و این دقیقا همان کاری است که حافظه، تمایزات و عقاید ما انجام میدهند. آنها به عنوان نیرویی از درون بر روی حواس ما تاثیر میگذارند و هر آنچه را بخواهند از محیط بیرون دریافت میکنند البته نه لزوما تمام واقعیتهایی را که در محیط بیرون وجود دارد. در هر لحظه میلیونها جز اطلاعات در محیط پیرامون ما وجود دارد و البته از لحاظ فیزیکی برای دریافت همه آنها برای ما محدودیتهایی وجود دارد. یعنی همانطور که چشمهای ما طیفهایی از طول موج را نمیتواند ببیند یا گوشهای ما فرکانسهای خاصی را نمیتواند بشنود، طیفهای از اطلاعات در اطراف ما هستند که فرای درک ما هستند و ما نمیتوانیم درکی از آنها داشته باشیم.
ارتباط انرژی و خصوصیات فیزیکی اطلاعات
انرژی درونی ما نیز مانند همان خصوصیات فیزیکیمان اطلاعات را دسته بندی میکند. اکنون اگر کمی راجع به مطالبی که گفته شد فکر کنید، درک بهتری از این مساله پیدا میکنید. بعنوان مثال محیط پیرامون ما به شیوه های متنوعی خود را عرضه میکند، اما به دلیل اینکه روشهای درک آن را نیاموختهایم، نمیتوانیم اطلاعات عرضه شده را به طور کامل دریافت کنیم.
برای درک این موضوع باید گفت که اولین باری که نمودار قیمتها در بازار بورس را دیده اید به خاطر بیاورید چه چیزی را مشاهده میکردید؟ و چه چیزی را متوجه میشدین؟ بدون هیچ پیشینه قبلی مطمئن باشید که نمودار ها برای ما یه سری خطوط بی معنی به نظر میآمده است. ولی اکنون مانند بیشتر معاملهگران با دیدن نمودارها، ویژگیها و رفتارهای بازار را مشاهده میکنید و درک میکنید که البته این مورد متاثر از معاملهگرانی است گه در آن وجود دارند. در شروع کار نمودارها یک سری اطلاعات همسان را نمایش میدادند که موجب سردرگمی میشد. ولی کم کم شما یادگرفتید بین اطلاعات تمایز قایل شوید. مانند خطوط روند، حمایت و مقاومتها، نقاط بازگشتی و پر حجم و غیره. شما آموخته اید که هر کدام از این فاکتورها نمایانگر یک موقعیت در بازار است که یک سری از نیازها، اهداف و آرزوهای مشخصی را تامین میکند. یعنی اکنون هر فاکتوری معنی خاص خودش را دارد و به نسبت خود دارای اهمیت میباشد. این انرژی که اکنون به شما کمک میکند تا موقعیت ها را تشخیص دهید در ابتدا موجب نامرئی شدن موقعیتها شده بود. علاوه بر این اگر نیاموخته باشید که اطلاعات را به خوبی دسته بندی کنید هنوز بسیاری از موقعیت ها برای شما نامرئی است.
نتیجه گیری
ما اغلب تا زمانی که راجع به چیزی نیاموخته باشیم قادر به دریافت آن نیستیم و تا زمانی هم که چیزی را دریافت نکرده باشیم نمیتوانیم راجع به آن بیاموزیم. در اینجا یک حلقه بسته وجود دارد. این حلقه در تمام انسانها وجود دارد، زیرا عملکرد طبیعی مغز این گونه است. همه این جمله را شنیده اید که مردم آن چیزی را میبینند که میخواهند ببینند. البته درست تر این جمله آن است که بگوییم ” مردم میبینند آنچه را که آموختهاند ببینند و هر چیز دیگر برایشان نامرئی است تا زمانیکه یاد بگیرند با آن انرژی که آگاهی آنها را مسدود میکند، مقابله کنند”. ما در اولین تجربه خود در تمام موقعیتها درک و معنی خاصی از شرایط موجود نداریم. بسته به انرژی که در طول زمان از طریق تجربه و آموزش در ما ذخیره میشود میتوانیم اطلاعات و رویدادهای اطراف خود را پردازش کنیم و به آنها معنی بدهیم. این است که بزرگان میگویند خیلی از چیزها از قبل وجود دارد ولی ما چون در فرکانس و آگاهی یا مدار آن اطلاعات قرار نگرفتهایم، عملا دیدن و استفاده کردن از آن موقعیت ها و شرایط برای ما غیر ممکن خواهد بود.
منبع : گروه اول بورس