همانطور که بازارهای مالی و سرمایهگذاری به عنوان مکانی از موقعیتهای بی پایان توصیف میشوند، معامله گران نیز خود را با موقعیتهای روانشناختی متفاوتی روبرو میبینند. از بعضی جهات هر معاملهگری مطالبی راجع به تحلیل بازار میآموزد اما یادگیری هنر تحلیل به معنای کسب ساختار فکری معاملهگری نیست. ویژگی تعیین کننده ای که فاتحان همیشگی بازار را از سایرین جدا می کند این است که آنها به یک ساختار فکری منحصر به فرد و مجموعه ای از رویکردهای منحصر به فرد، دست یافته اند که باعث میشود منضبط، متمرکز و بالاتر از همه اینها علی رغم معاملات زیان ده، مطمئن به نفس باقی بمانند. در واقع آنها دچار ترسی که سایرین بدان دچارند، نمیشوند.
واقعیت بازار
هر کسی که وارد بازارهای مالی میشود بیشتر چیزهایی که برای تحلیل آن لازم است را فرا گرفته است. اما اندک افرادی هستند که میتوانند سودی مستمر از بازار کسب کنند. بسیاری از معامله گران پیش از رسیدن به سودی مستمر در بازار، متحمل درد و رنج روحی و مالی بسیاری می شوند و اکثرا فکر میکنند مشکل از عدم داشتن دانش کافی است. موفقیت یا عدم موفقیت یک معامله گر به رویکرد او به مساله بر میگردد. البته استثنائاتی در مورد کسانی که در یک خانواده معاملهگر زاده شده و تحت تعلیم کسی که طبیعت بازار را میدانسته و آن فرد را خوب اموزش داده است، وجود دارد. البته واقعیت وجود دردهای عاطفی و شکست های مالی مشترک عده زیادی از افراد در بازار این است که همه به اندازه کافی در ابتدا خوش شانس نبودهاند که یک راهنمای حرفهای در کنارشان بوده باشد.
فضای معاملهگری
معاملهگری پر از تضادها و تناقض های فکری است که باعث میشود کسب ویژگی های لازم برای موفقیت، بسیار سخت شود. در حقیقت اگر بخواهیم یک کلمه بیان کنیم در مورد طبیعت معاملهگری کلمه پارادکس یا تناقض کلمه بسیار مهمی است که در همه جنبهها معاملهگران در جایی با آن برخورد داشته اند. یعنی گاهی از یک دیدگاه و تحلیل درست نتیجهای متضاد در یک معامله کسب شده است که ذاتا دلیل آن اصلا به تحلیل مربوط نبوده و وجود عوامل سیستماتیک و اخباری بوده که ناگهان نتیجه معامله را تغییر داده است. معامله گری ذاتا پر مخاطره است. هیچ معاملهای وجود ندارد که سود آن قطعی باشد. پس احتمال اشتباه کردن و از دست دادن پول همیشه وجود دارد. وقتی وارد فعالیت پر مخاطره ای می شوید باید آدم ریسک پذیری باشید.
مشکلات واقعی معامله گران
تمام معاملهگران این فرض را دارند که بیشتر آنها انسانهای ریسک پذیری هستند و به خود میبالند. ولی صرف گفتن چیزی به معنای اعتقاد واقعی به آن نیست. این افراد در زمانیکه وارد یک معامله میشوند آیا عمیقا اعتقاد دارند که هیچ تضمینی برای سود وجود ندارد. علاوه بر این آیا کاملا مسئولیت تمام نتایج ممکن را می پذیرند! مسلما پاسخ خیر است. اکثر معاملهگران مفهوم واقعی ریسک پذیری را آن گونه که معاملهگران موفق دریافته اند، نمیدانند. معاملهگران برتر نه تنها ریسک را پذیرفته اند بلکه با آغوش باز به استقبال آن می روند.
نکتهای مهم
شکاف روانشناختی عمیقی بین ریسکی انگاشتن معامله و پذیرفتن ریسک نهفته در ذات هر معامله وجود دارد. اگر شما واقعا و با تمام وجود ریسک پذیر باشید این موضوع در جزئی ترین لایه های کار شما نمایانگر می شود. معامله گران برتر بدون هیچ تاخیر یا کشمکش درونی آزادانه وارد یک معامله میشوند و معتقدند که موفق خواهند بود. آنها حتی اگر با ضرر از یک معامله خارج شوند به هیچ عنوان روحیه خود را از دست نمیدهند چون ذات بازار را میشناسند. به عبارتی ریسک موجود در معاملات باعث نمیشود که انضباط، تمرکز و اعتماد به نفس خود را از دست بدهند. اگر شما قادر نباشید بدون ناراحتی روحی (خصوصا ترس) به معامله بپردازید پس هنوز نیاموخته اید که ریسک موجود در معاملهگری را بپذیرید. این مشکل بزرگی است زیر هر اندازه که شما ریسک را نپذیرفته باشید به همان اندازه از آن اجتناب میکنید و اجتناب از چیزی که غیر قابل اجتناب است (یعنی همیشه چه شما بخواهید چه نخواهین این ریسک وجود دارد) تاثیرات مخربی بر روی توانایی و عملکرد و ذهنیت شما در حرفه معاملهگری میگذارد. برای اینکه شما بتوانید مانند یک معامله گر برتر و خبره بیندیشید باید شیوه انجام معاملات خود را به نحوی تغییر دهید که صد در صد ریسک پذیر باشید. یادگیری پذیرفتن ریسک مهمترین مهارت در معامله گری است.
منبع: اول بورس